چرا آنچه مربوط به تمدن ماست افسانه و خرافات است!

کد 5040

متن شبهه یا سوال:

تا حالا به این موضوع فکر کردین؟

رستم 700 سال عمر کرد
افسانه است
نــوح 950 سال عمر کرد
حقیقت است
کــاوه ضحاک را از مـیـان برد
افسانه است
موسی فرعون را از میان برد
حقیقت است
از دوش ضحاک مـار رویید
افسانه است
عـصـای مـوسـی اژدهـا شد
حقیقت است
کیکاووس بــا عقاب‌ها پرواز کرد
افسانه است
سلیمان بر قالی پرنده پرواز کرد
حقیقت است
رستم دیو سپید را شکست داد
افسانه است
داوود جــالــوت را شکست داد
حقیقت است
زال توسط سیمرغ پرورش یافت
افسانه است
یونس در شکم نهنگ زندگی کرد
حقیقت است
بـیـژن مدتی درون چـاه زندگی کرد
افسانه است
یوسف مدتی درون چاه زندگی کرد
#حقیقت است
داراب در سبدی روی آب پیدا شد
افسانه است
موسی در سبدی روی آب پیدا شد
حقیقت است
سیاوش به سلامت از آتش گذشت
افسانه است
ابراهیم به سلامت از آتش گذشت
حقیقت است
فریدون و یارانش از دجله گذشتند
افسانه است
موسی و یارانش از نیل گذشتند
حقیقت است
آرش با کمان مرز ایران را تعیین کرد
افسانه است
نوح حیواناتش را سوار کشتی کرد
حقیقت است
سیاوش از وسوسۀ نامادری گریخت
افسانه است
یوسف از وسوسۀ نامادری گریخت
حقیقت است

به راستی چرا آنچه به نفع باور دینی مردم است معجزه و حقیقت محسوب می‌شود…؟

ولی آنچه مربوط به تمدن ماست افسانه و خرافات است

پاسخ اجمالی

رستم چون 700 سال عمر کرد، افسانه نیست؛ چون خالق اثر و داستان رستم نقل واقع نکرده و او را به عنوان شخصیت افسانه اش ساخته است افسانه است.
در خصوص برخی از موارد که ذکر شده است نقل قول های ضعیفی شده است مثلا برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که رستم پهلوان شاهنامه، همان رستم سورن پهلو یا سورنا اسپهبد اشکانی است. می‌توان چنین برداشت کرد که به دلیل شهرت سورنا در میان مردم، به او چنین افسانه‌هایی نسبت داده‌اند و رفته رفته به قهرمان ملی ایرانیان بدل شده‌است، که نیاز است این نقل قول ها با اسناد معتبر تقویت شود تا دید چه میزان از شاهنامه افسانه و چه میزان واقعیت دارد.

در اینکه شاهنامه فردوسی از شاهکارهای ادبی جهان است شکی نیست اما زمانیکه حرف از واقعه یا وجود یک رویداد و یا شخصیت تاریخی و… می‌شود باید سخن از عقل و منطق و اسناد تاریخی گفت نه از نژاد و دین و… چون در مسائل تاریخی آنچه مهم است اسناد و مدارک تاریخی است.

در بحث حضرات و پیامبران اسناد تاریخی متعدد داریم از کتب آسمانی قرآن و تورات و انجیل تا احادیث تا نقل قول های صورت گرفته توسط سلسله روات موثق که تا عصر حادثه ادعا شده حضور داشتند و مطالب بعضا متواتر است.
حال اگر برای هر یک از موارد شاهنامه و… اسناد تاریخی معتبر که اشاره کنند اینها افسانه و… نیست وجود داشته باشد در بحث علمی به اثبات می‌رسانیم و تعصبی بر نپذیرفتن آنها نیست، بلکه در بسیاری از موارد موجب مباهات و حس غرور است.

مگر امیر کبیر، کریم خان زند، رئیس علی دلواری و … ایرانی نیستند؟ آن ها را افسانه خواندیم؟

مگر 146 سال عمر کردن آراشیت (آرشیت) ( فیلسوف ایرانی) را افسانه دانستیم؟ ( مردم در آن زمان معتقد بودند که آرشیت (آرشیت) دانا آب جاودانگی سرکشیده است و عمرش بی پایان می‌باشد اما سرانجام توسط لازاروس جاسوس یونانی کشته شد.)

پاسخ تفصیلی

رستم چون 700 سال عمر کرد، افسانه نیست؛
چون خالق اثر و داستان رستم نقل واقع نکرده و او را به عنوان شخصیت افسانه اش ساخته است افسانه است، اگر برای شخصیت رستم همچون شخصیت حضرت نــوح که 950 سال عمر کرد و حقیقت است ادله تاریخی قوی و صحیح وجود داشته باشد تعصبی بر نپذیرفتن شخصیت واقعی وی نداریم. همچنان که تعصبی روی پذیرفتن اسطوره های فارسی همچون حکیم فردوسی، سلمان فارسی، عطار، خیام، کمال الملک، میرزا کوچک خان جنگلی، امیر کبیر، ارد و… صدها شخصیت فارسی حتی شخصیت های غیر دینی نداریم.

تاریخ ایران مردان سلحشور و دلاور زیادی به خود دیده و کسی منکر رشادت ها و فضیلت ها و برتری های آن ها نیست. اما همه دوستان عزیز را دعوت می‌کنیم به کنار گذاشتن سنت جاهلی ناسیونالیستی(نژاد پرستی) که برای عرب و غیر عرب در یک حد قبیح و جاهلیت است.

بهترین راه ها راه عقل و منطق و استدلال و برهان است که برای هر یک از موارد زیر در یادداشت های استدلال محور و قوی و دارای اسناد تاریخی هر یک از موارد را اثبات کنید بدون نژاد پرستی و با نگاه عاری از حب و بغض با منطق می پذیریم. در مقابل اسناد تاریخی متعدد برای سن حضرت نوح و داستان حضرت موسی و … را دیگران در صورت داشتن اسناد قوی و مستدل تاریخی باید بپذیرند.

در اینکه شاهنامه فردوسی از شاهکارهای ادبی جهان است شکی نیست اما زمانیکه حرف از واقعه یا وجود یک رویداد و یا شخصیت تاریخی و… می‌شود باید سخن از عقل و منطق و اسناد تاریخی گفت نه از نژاد و دین و… چون در مسائل تاریخی آنچه مهم است اسناد و مدارک تاریخی است.

نویسنده شاهنامه به افسانه بودن برخی موارد و داستان های خود اشاره کرده است آیا شما دلیلی دارید آنچه نویسنده گفته افسانه است را بگوئید افسانه نیست؟ اگر دلیل دارید ارائه دهید این بحث وابسته به دلیل تاریخیست نه نژاد و دین.

در بحث حضرات و پیامبران اسناد تاریخی متعدد داریم از کتب آسمانی قرآن و تورات و انجیل تا احادیث تا نقل قول های صورت گرفته توسط سلسله روات موثق که تا عصر حادثه ی ادعا شده حضور داشتند و مطالب بعضا متواتر است.

اما اگر برای هر یک از موارد شاهنامه و… اسناد تاریخی معتبر که اشاره کنند این ها افسانه و… نیست وجود داشته باشد در بحث علمی به اثبات می‌رسانیم و تعصبی بر نپذیرفتن آنها نیست، بلکه در بسیاری از موارد موجب مباهات و حس غرور است همانطور که در ادمه ذکر می‌کنیم.

مگر رئیس علی دلواری ایرانی نبود و مگر عظمت و شجاعت آن را نپذیرفتیم؟
مگر امیر کبیر و کریم خان زند و … ایرانی نیستند و مگر کارهای خوبشان را تصدیق و نقل نکردیم؟
حکیم بزرگمهر بختگان در دربار ساسانی مگر شخصیت واقعی ایرانی نیست؟ و مگر ما شخصیت وی را نپذیرفتیم یا حکیم فردوسی؟

شاید در محتوا به برخی نقد داریم ولی سخنان درست و شخصیت ها را افسانه نمی‌خوانیم اگر افسانه نباشند.

مگر ارد( فیلسوف ایرانی) یا آراشیت که ۴۷۶ سال قبل از میلاد مسیح به عنوان فیلسوف بزرگ ایرانی بوده را شخصیتش را افسانه دانستیم؟ حال آنکه در بحث های فلسفی اسلامی از نقل قول های آنها مثل نقل های ارسطو و افلاطون استفاده می‌کنیم و همچون دیگر بحث های علمی به قبول و رد میپردازیم.

مگر 146 سال عمر کردن آراشیت (آرشیت) را و اینکه در این مدت چهار مناظره بزرگ بین او و سه فیلسوف یونانی یعنی سقراط، افلاطون و ارسطو رخ داد که در هر چهار بار اندیشمندان یونانی در مقابل دانش و اندیشه برتر او کرنش نمودند. با سقراط در اسوس و با افلاطون دو بار، یک بار در آتن و بار دیگر در ساردس و با ارسطو در زادگاهش استاگیرا را افسانه نامیدیم؟

کتاب معروف او (اساس جهان) می‌باشد. مردم در آن زمان معتقد بودند که آرشیت (آرشیت) دانا آب جاودانگی سرکشیده است و عمرش بی پایان می‌باشد اما در فوریه 330 پیش از میلاد توسط لازاروس جاسوس یونانی کشته شد وقتی خبر مرگ آرشیت (آرشیت) در زادگاهش ترشیز (کاشمر کنونی) را به ارسطو دادند او گریست و گفت کاش همانند او در تاریخ یونان نیز می‌داشتیم.

مشهورترین شاگرد او بانو ورتا ( 414 تا 314 پیش از میلاد ) است. بانو ورتا نخستین زن فیلسوف جهان است.

در خصوص برخی از موارد که ذکر شده است نقل قول های ضعیفی شده است مثلا برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که رستم پهلوان شاهنامه، همان رستم سورن پهلو یا سورنا اسپهبد اشکانی است. می‌توان چنین برداشت کرد که به دلیل شهرت سورنا در میان مردم، به او چنین افسانه‌هایی نسبت داده‌اند و رفته رفته به قهرمان ملی ایرانیان بدل شده‌است. سکایی بودن و یکی بودن محل فرمانروایی خاندان پهلوانان شاهنامه در سیستان (سکستان – سرزمین سکاها) و خاندان سورن (خاندانی که سورنا بدان تعلق داشت) نیز می‌تواند مهر تأییدی بر این گفته باشد. اما این اقوال باید با اسناد تاریخی تقویت شود. اگر بتوان برای این اقوال اسناد معتبر بیان نمود آنوقت می‌توان گفت چه میزان از سخنان شاهنامه افسانه و چه میزان واقعیتِ زندگی این شخصیت است.

همانطور که در مثال های بالا ذکر شد تعصبی بر نپذیرفتن شخصیت ها، حتی در صورت اختلاف نظر محتوایی با آنها نداریم. با حرف بی سند و جعلیات، حتی در دین مخالفیم، نه با تمدن فارسی.

    مطالعه بیشتر

    the14.ir/5040


    برچسب ها: , , , , , , , , , , , , , , , , , ,
    0 پاسخ

    دیدگاه خود را ثبت کنید

    تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
    در گفتگو ها شرکت کنید.

    پاسخی بگذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    معادله ی امنیتی *