حکایت لخت کردن آخوندها توسط رضا شاه در سال 1300
کد شبهه : 11014
متن شبهه یا سوال:
حکایت لخت کردن آخوندها توسط رضا شاه در سال 1300: برگرفته از کتاب. ” تاریخ معاصر ایران”
رضا شاه در ابتدای سلطنت خودش، ارادتی به روحانیون و بزرگان دین داشت و زمانی که در سفرهای متفاوت به شهرهای مختلف میرفت ، حتما به دیدار این دسته از روحانیون میرفت!
از قضا در سفری به جنوب، از اصفهان عبور میکند که در آنجا آخوندی به نام آیت الله اصفهانی حضور داشته، رضا شاه دورادور به او ارادتی داشته و تصمیم به دیدار او میگیرد، اما پس از رسیدن به منزل آخوند میبیند که حاج آقا فوت کرده است!
رضا شاه پس از همدردی با اهالی خانه و شاگردان، زمان مرگ و علت آنرا جویا میشود؛
شاگردان، علت مرگ را سکته و زمان آن را حدود 10 روز قبل بیان میکنند!
رضا شاه غبار از تن نگرفته ، میخواهد به مزار حاج آقا برود و میگوید؛ مراسمی بر پا کنند تا اینکه دستور ساخت مقبره و مراسمی در خور برای حاج آقا بدهند!
اما مریدان میگویند که حاج آقا را هنوز خاک نکردند و ایشان هنوز در سرداب پایین خانه هستند!
رضا شاه با تعجب برافروخته میشود و با نعره فریاد میزند؛ جنازه فاسد میشود…
چه کسی همچین غلطی کرده؟!
شاگردان میگویند ؛ این وصیت خود حاج آقاست ، ایشون خواستند که حتما حاج آقا اردبیلی از اردبیل بیاد و ایشون رو بشوره…
رضا شاه میگه :
ایشون خیلی بی جا کرده، آمدیم حاج آقا اردبیلی یکماه دیگه هم نیومد، تکلیف چیه ؟
کل اهالی مریض میشن…
برید پایین، بیاورید مردک رو بشورید و خاکش کنید!
شاگردان مانع میشن و رضا شاه دستور زدن کتک مفصلی به اونها را میدهد!
پس از آنکه حاج آقا رو از پارچه باز میکنن تا بشورن میبینن که حاج آقا ختنه نشده!
پس از کتک مفصل دوباره شاگردان ، چیزی از اونها در نمی یابد و بی اطلاعی همه در این مورد ثابت میگردد!
رضا شاه میفرماید؛ اینو خاکش کنید و شاگردا رو هم جایی حبس کنید و مراسم برای آخوند بگیرید ، بذارید اردبیلی بیاد، ببینیم اون کیه؟
بعد از چند روز حاج آقا اردبیلی پیداش میشه و میاد به خونه مرحوم ، از راه که میرسه بهش میگن حاج آقا رو شستن و خاکش هم کردند…
تا به فکر فرار میفته، دستگیرش میکنن و میارنش محضر رضا شاه…
رضا شاه میگه لختش کنید …
لختش میکنن و میبینن؛ اینم ختنه نشده!!
رضا شاه میگه داغ درفش بیارید تا به حرف بیاد … آخونده تا اسم داغو میشنوه میگه همه چیزو میگم…
آخوند میگه؛
ما انگلیسی هستیم و دو دوست قدیمی، ماموریت گرفتیم که از جوانی با خواندن زبان فارسی بیاییم نجف و با خواندن دروس حوزه علمیه نجف آخوند بشیم و بیاییم ایران برای جاسوسی و شوراندن مردم علیه دولت!
این اتفاق افتاد و اول اون اومد اصفهان و شد حاج آقا اصفهانی و من رفتم اردبیل و شدم حاج آقا اردبیلی!
رضا شاه میپرسه چند تا دیگه مثل شما هستند؟
آخوند میگه نمیدونه و این دوستش رو هم از بچه گی میشناخته و با هم بودند!
همین میشه که داستان دستور رضا شاه برای لخت کردن آخوندها در کوی و خیابان و بیابان راه میفته که داستانش رو همه میدونند و عکسهاش رو دیدند!
و از همه مهمتر رضا شاه دستور میده که لباس آخوندی رو از تن اینها در بیارن و اساسا این مقوله از بین بره!
تصاویر بسیار معروف از آخوندهایی که در سفارت انگلیس پناهنده شده اند موجود است که بیانگر این واقعه بوده و فرار آنان به وطن اصلی خودشان یعنی انگلیس را حکایت میکند…!
